روزهای آغاز جنگ از زبان خانم فرهادی (اهل خرمشهر)
از قبل از آغاز رسمی جنگ 31 شهریور ماه 59 درگیری و تحرکات زیادی در مرز ایران و عراق دیده میشود از جمله در خرداد ماه نیز تحرکات خلق عرب شدت گرفت اما هرگز فکر جنگ نبودیم، که عملاً از ابتدای مهر 59 شهر خرمشهر و سایر شهرهای مرزی به خاطر جنگ و شرایط بحرانی و فوقالعاده به شهرهایی جنگزده تبدیل شدند و مدارس، مراکز دولتی که با جنگ در ارتباط نبودند، تعطیل شدند تا امنیت جانی این قبیل افراد به مخاطره نیفتد. به خاطر تحرکات مرزی و اتفاقاتی که در گوشه و کنار شهر میافتاد چند ماه قبل از آغاز رسمی جنگ دوره امداد و آموزش های رزمی را به همراه جمعی از خواهران دیده بودم. بنابراین با شنیدن سروصداهای که از طرف شلمچه و گمرک می آمد ناخودآگاه به طرف مسجد جامع رفتم آنجا اوضاع بحرانی بود.
جنگ فینفسه بد است و تداعی گر ویرانی، آوارگی، اسارت، از دست دادن، فراق، جدایی، بیعدالتی و ظلم است، اما میخواهم بگویم در آن لحظات سخت و طاقتفرسا با امید به پروردگار و عنایت او و مقاومت مردم در برابر دشمن، با همدلی، ایثار و فداکاری، وحدت ایمان در کشور اسلامی ما تبلور یافته بود و این عامل باعث میشد اثرات مخرب جنگ تاحد قابل توجهی کاهش یابد و به جای آن امید، عزت، افتخار و امید به آینده را برای رزمندگان، مردم شهر و امدادگران به ارمغان آورد و دشمنان را از فتح سه روزه ناامید سازد."
خاطراتی که از روزهای نخستین جنگ دارید را شرح دهید.
"هر لحظه جنگ در روزهای ابتدایی خاطره عشق، ایثار بود، هرچه میدیدم زیبایی و خوبی مردمی بود که در کمال مظلومیت زیر آتش با صبر قناعت و گذشت مقاومت میکردند، در حالیکه از هر نظر در مضیقه بودند. صدای توپ و خمپاره گلوله، آتش و مردمی که از هر وسیله و خدمتی برای بقای شهر و یاری یکدیگر دریغ نمیکردند. فرماندهی جنگ در سپاه خرمشهر و ... همه اینها خاطراتی است که بیش از همه خودنمایی میکنند."
سختترین روز مقاومت به نظر شما چه روزی بود؟
"45 روز مقاومت مردمی در خرمشهر هر روزش سختترین بود اما زیبائیها را نیز در پی داشت یکی اینکه شهادت دوستان، رزمندگان و مردم باعث تحرک و پویایی میشد و با شهادت یک نفر چند نفر مصممتر از گذشته در صحنه حاضر میشدند، دیگر اینکه در آن زمان هر کس هر چه توان داشت انجام میداد و نگاه به موقعیت، شغل، و حتی جنسیت هم نبود به عنوان نمونه بانوان در مقاومت مردمی خرمشهر نگهبان انبار مهمات بودند. یادم میآید امیر سامری فرمانده به برادران رو کرد و گفت: چند نفر آرپی جی زن و خدمه میخواهم به محض اینکه این مطلب را گفت من گلولة آرپی جی را برداشتم و همین عامل باعث شد برادران رزمنده و گروهی از ارتشیان که کمی دورتر از ما بودند به سرعت به ما پیوسته و همکاری خوبی صورت گرفت. نیروهای مردمی و ارتش با وحدت و در اختیار گرفتن امکانات یکدیگر توانستند مقاومت خوبی از خود نشان دهند. یکی دیگر از مسئولیتهای بانوان پر کردن اسلحه رزمندگان و خشابها بود و... . بالاخره 24 مهر مجروح شدم و علیرغم میل باطنیام با چشم گریان مرا از شهر بیرون بردند. هرچه از مظلومیت خرمشهر و مردمانش و مقاومت مردمانش گفته و نوشته شود، حتی فیلم آثار سینمایی ساخته شود کم است، در حقیقت باید با جمعآوری آثار شهدا خاطرات مبارزان و مردم سعی در حفظ آثار معنوی جنگ و دفاع مقدس 8 ساله داشته باشیم تا این میراث گرانبها برای مردم ما حفظ شود و نسل جوان با ارزشهای دفاع مقدس و فرهنگی مردم خود آشنایی پیدا کنند تا بتوانند در برابر همه تهاجمات بیگانگان محکم و راسخ، با ایمان و صلابت ایستادگی کنند."
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عکس محمدرضا مهقانی در آذر ماه93
کریمی:عادت ندارم نان حرام سر سفرهام ببرم
مدیریت برق بندرترکمن
سلیمی در نطق میاندستور: حذف شعار مرگ بر آمریکا کشیدن صندلی از ز
ثروتی خطاب به مسئولان خراسان شمالی: پروژه راهآهن گرگان-بجنورد- م
موسوی در اخطار قانون اساسی: رقم تعرفه برق باید مشخص باشد
قاضی پور در اخطار قانون اساسی مخابرات روستایی باید بررسی شود
گزارش تصویری/ صحن علنی مجلس روز چهارشنبه 15 آبانماه
پیام تسلیت فراکسیون زنان و خانواده در پی درگذشت حبیبالله عسگراول
[عناوین آرشیوشده]